بعد از نوشتن 66 متن در این وبلاگ، تصمیم گرفتهام خودم را معرفی کنم و این نوشته، از همه آن 66 نوشته دشوارتر است.
شکیبا خسروی هستم.
شغلم معلمیست اما در دانشگاه مهندسی کامپیوتر-نرمافزار- خواندهام. نه از روی اجبار، بلکه عاشق برنامهنویسی بودم و تصور میکردم قدرت حل مسئله و خلاقیتم در این رشته رشد میکند، تصوراتم محقق شد و در فرصت مناسب از قافلۀ کامپیوتریها کناره گرفته و به جرگۀ معلمان و نویسندگان پیوستم.
در دانشگاه، فعال فرهنگی بودم. تصور میکردم دانشجو، درس میخواند اما وظایف مهمتری هم دارد. از ترم دوم برای اعتراض به وضع دانشگاه نامه نوشتیم، ترم آخر هم راهی وزارت علوم شدیم تا رییس دانشگاه را عوض کنیم. تلاش برای تاسیس شرکت، برگزاری مسابقه و جشن، نوشتن دفترچه زیارتی و … بخشی از فعالیتهای دوران دانشجویی من است.
مدتی هم به عنوان کارآموز در شرکت کامپیوتری بهنامی فعالیت کردم اما در همان دوران فهمیدم باید عطای کامپیوتر را به لقایش ببخشم و این بخشش آنقدر کریمانه بود که در کارشناسی ارشد هم شرکت نکردم.
چه درس میدهم؟
فلسفه برای کودکان.
در مدرسه به نام تفکر مشهور است. از زمانیکه در آثار علامه کرباسچیان خواندم «هیچ کاری به اندازه تربیت انسان، پرارزش نیست»، خیال معلمی مرا رها نکرد. نمیدانستم ریاضی بگویم بهتر است یا ادبیات، وقتی در یکی از دورههای فلسفه برای کودکان شرکت کردم و طعم آن را چشیدم، تدریس هیچ درسی به مذاق من خوش نیامد.
درحقیقت «فلسفه برای کودکان» را پاسخی برای برخی از مشکلات جامعهام میدانم و تا میتوانم در این زمینه مطالعه، تحقیق و تبلیغ میکنم.
چرا مینویسم؟
نوشتن، هزاران دلیل دارد، از علاقه گرفته تا هدف تربیت، از خودشناسی تا تسلط بر موضوعات مطالعاتیام.
از کشف جزییات زندگی تا پیدا کردن آرامش در سختیها.
آنقدر این «از… تا…» های نوشتن زیاد است که باید یک پست مفصل برایش بنویسم.
بهتر است بگویم ننویسم چه کاری کنم؟
این مکان هم برای ثبت آنچه میآموزم، و تجربه میکنم ساخته شده است. درنتیجه اگر لطف کنید و نظری بنویسید، آموختهها و تجارب من بیشتر خواهد شد.
متشکرم.