به داد خودمان برسیم

چهار پنج سال پیش، معلم مدرسه‌ای بودم در شرق تهران. قرار بود دخترک‌های 10-12 ساله را اردو ببریم. اردو در یک باغ برگزار می‌شد. وسط باغ هم استخر بود. دقیق یادم نیست چرا، ولی هرکسی دلش می‌خواست می‌توانست با لباس بپرد وسط استخر.

آن اردو،آخرین روز معلمی‌ام در آن مدرسه حساب می‌شد. با یک شلوار لی و در هیبت مربی، کلی آب بازی کردیم و آخر هم رفتیم آب تنی.

همینطور که با دخترک‌ها صحبت می‌کردم، دیدم یکی‌شان وسط پرعمق، بالا و پایین می‌رود. به سمتش رفتم. دوران دانش‌آموزی‌ خودمان مرسوم بود ادای غرق شدن دربیاوریم. اما او واقعا داشت غرق شد. زمانی نبود کسی را صدا کنم. شناکنان خودم را رساندم و گرفتمش. ولی من که غریق نجاتی بلد نبودم. از یک طرف، او مرا هل می‌داد به قعر استخر، از طرف دیگر آن شلوار لی لعنتی تبدیل شده بود به یک وزنۀ چند کیلوگرمی. فاصلۀ زیادی تا دیوار استخر نمانده بود، اما مگر می‌شد تکانش داد؟

شاید چند دهم ثانیه وقت داشتم نفس بگیرم. و دوباره زیر آب. وقتی رساندمش به کنار استخر و یک معلم دیگر هم به دادمان رسید، انگار هزار نفر کتکم زده‌اند.

جالبی‌اش اینجاست که مدتی است مدام به آن استخر و اردوی عجیب فکر می‌کنم. انگار هر روز با شلوار لی رفتم وسط همان استخر و یکی هم دارد غرق می‌شود.

وقتی به سمت غریق شنا می‌کنم، می‌بینم ای بابا، اینکه شکیباست. خودمم که دارم دست و پا می‌زنم. کسی هم کنار استخر نیست دستمان را بگیرد.

باید خودم، خودم را نجات دهم. چند ثانیه وقت دارم نفس بگیرم و دوباره شلوار لی وزنه می‌شود به پایم، و شکیبای غریق هلم می‌دهد پایین تا بتواند نفس بکشد.

قبلا لیستی داشتم که وزنه را از پایم جدا کند و چند ثانیه راه نفسی برایم باز کند. اما مدتی است فاصله نفس‌کشیدن‌هایم کم و کمتر شده و جای شلوار لی، انگار شلوار بتنی پوشیده‌ام. واجب شد کارهای جدیدی به لیستم اضافه کنم.

یکی از این کارها، نقاشی است. مدت‌ها بود از رنگ دور بودم. هرچند آبرنگ به دستم نمی‌نشیند ولی چالش خوبی‌است. هر بار که باید توازن رنگ و آب را حفظ کنم، یاد خودم می‌افتم.

هربار که باید روی دریای قطرات، دانه دانه رنگ بیندازم، انگار از آن استخر کذایی دور می‌شوم و به زندگی‌ام رنگ می‌زنم.

اگر لیست کارهای نجات‌دهنده ندارید، دست به کار شوید. پنج کار برای خودتان تعریف کنید که حالتان را خوش می‌کند. مطمئن باشید آچار فرانسۀ زندگی‌تان می‌شوند.

5+

1 دیدگاه برای «به داد خودمان برسیم»

  1. عالی بود و تکان دهنده.
    هیچکس از یه لحظه بعدش خبر نداره و در صمن در زندگی احتیاج به جیزایی داره که حالشو‌خوب کنه

    0

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *