ناصرالدین شاه را همگی میشناسیم. شاه قاجار که سفرهای خارجی بسیاری رفته است. او را مظهر بارز دودلی و این پا و آن پا کردن در مقابل فرهنگ غرب دانستهاند. هم کشش، و هم هراس، اقتباس در ظاهر ولی رد در عمل و باطن. او با خودش کاهو سکنجبین به اروپا برد ولی از آن طرف غر میزد که چرا این اروپاییها روی کاهو روغن زیتون میریزند. به دیدن اپرا رفته و صدای زنی که اپرا میخوانده را به زوزۀ سگ تشبیه کرده، از آن طرف برای زنهای حرمسرایش لباس بالرین میخرد و با خود به ایران میبرد.
به نوشتۀ اعتماد السلطنه، شاه با نهار شراب میخورد ولی در برابر مردمانش به نماز میایستاد.
این نوشتهها را از کتاب محمد قائد آوردهام، قائد بعد از توضیحاتی که از ناصرالدین شاه میدهد میگوید: مردم به دین پادشاهان خویشاند.
این حرفها را اگر در مقیاس شراب و اپرا ببینیم برایمان کمی گیج کننده میشود ولی وقتی کمی دقت میکنیم، میفهمیم که خیلی هم بیراه نگفته است.
با آمدن فضاهای مجازی، هرکدام از ما میخواهیم از قافله عقب نمانیم. مثلا اوایل که وارد اینستاگرام میشویم، فقط از در و دیوار عکس میگذاریم و هیچ عکسی از خودمان منتشر نمیکنیم. کم کم عکسی میگذاریم که پشتمان به دوربین است و یا صورتمان را مات میکنیم. بعد میگوییم چه اشکال دارد و آهسته آهسته شبیه همۀ آدمهایی میشویم که اینستاگرام تربیت کرده است.
اما یکدفعه به خط قرمزهای دینی میرسیم. هرکسی به ارزشهای خودش، یکی مثل من هم به خط قرمز دینیاش میرسد.
اما این خطوط، برای این دنیایی که فضای مجازی ساخته، تنگ است. و ما با تجدد میخواهیم این خطوط را گستردهتر کنیم.
ما متجددین دینی(یا هر ارزشی) به هزار دلیل خودمان را توجیه میکنیم. عکس میگذاریم با چادر رنگی با مقدار زیادی آرایش، و هدفمان را میگذاریم تبلیغ حجاب. رژ قرمز با چادر.
قلبا خدا باوریم ولی میخواهیم متجدد باشیم و فکر میکنیم در حال یاری پیامبر و دین اسلامیم. اما با چه؟
ما به اسلام رسول الله، مسلمان نیستیم، ما مسلمان و تسلیم ناصرالدین شاه شدهایم.
پینوشت اول: مطالب اولیه که دربارۀ ناصرالدینشاه نوشتهام، همگی در کتاب «ظلم، جهل و برزخیان زمین» نوشتۀ «محمد قائد» است.
عنوان را هم از کتاب دیگر قائد به نام «آدم ما در قاهره» برداشتهام.
آقای خسروی عزیز سلام
امروز فرصت شد چندین نوشته ارزشمند شما را در وبلاگتان خواندم،
بابت زمانی که برای به اشتراک گذاشتن این مطالب صرف نموده، و در این مطلب بنده سایرین را با دو کتاب محمد قائد آشنا کردید سپاس گزارم.
احتراما و در صورت امکان فونت وبلاگ خودتون رو تغییر بدید، چون اصلا برای خواننده مناسب نیست.
پیروز باشید.
سلام. ممنونم 🙂 البته قابل ذکر است که من خانم خسروی هستم. متشکرم که وقتی گذاشتین و مطالب وبلاگ مرا خواندید. من فونت وبلاکم را درست کرده ام عجیب است برای شما قابل دیدن نیست. باید دقت کنم ببینم مشکل از کجاست. ممنون از تذکرتتان.
سلام دوست عزيز
درمورد صحبتهايي كه در مورد حجاب كردين موافقم، اينكه فرد در پيج اينستاش كم كم عكسهايش تغيير ميكند را قبول دارم. خدا كمكمون كنه در اين دوران آخرالزمان
اما درمورد ناصرالدين شاه، من نميدانم كه شما خودتون چقدر راجع به ناصرالدين شاه ميدونيد و مطالعه و تحقيق داشتين، اينكه صرفا شخصي رو با خوندن يك كتاب قضاوت كنيم، مخصوصا در بحث تاريخ كه تحريف و دروغ در اون زياده، كاملا اشتباهه، من خودم از افراد معتبر و متدين راجع به ناصرالدين شاه ويژگيهايي ديني برجسته اي شنيدم كه متاسفانه در مملكت ما تاريخ پادشاهان آنگونه كه واقعا بوده به گوش جوانان نميرسد. مثلا درمورد شرب خمر ناصرالدين شاه كه گفتين و خيلي چيزاي ديگه. من وكيل وصي ناصرالدين شاه نيستم، ولي خب اينجور نوشتن تو فضاي مجازي رو بي انصافي در حق اون ميدونم
مرسي
سلام بر شما.
اول از همه عذرخواهم که بعد مدت زیادی دارم پاسخ شما را میدهم. شاید یادتان نیاید موضوع بحث چیست، اشاره میکنم دربارۀ حجاب و ناصرالدین شاه.
من مطالبم را از کتاب آقای قائد برداشتم و ایشان را در زمینۀ خودشان، فرد مطمئنی میدانم. ولی حق با شماست. هیچ وقت نمیتوان به سطر های کتاب های تاریحی مطمئن بود و اگر من در این متن اشتباهی کردم، خدا از سر تقصیراتم بگذرد. ولی من اینگونه فکر میکنم که نشان دادن جلوه ای از زندگی یک فرد، نباید بقیه جلوه های زندگی او را تحت شعاع قرار دهد. یعنی من در این بخش از نوشته ام، از دو ویژگی ناصرالدین شاه شاهد آورده ام ولی آیا این دو شاهد برای قضاوت ناصرالدین شاه کافی است؟
اشتباه بزرگ من در این متن، جدا ندانستن اشتباه از فرد است که باید در آن بازنگری کنم. از شما از صمیم قلبم ممنونم.