اگر کمی با ادیان الهی آشنایی داشته باشیم، میدانیم که همۀ آنها عقل را یک حجت درونی میدانند. اگر سخنان ائمه و سیرۀ آنها را ببینید کاملا متوجه میشوید که جنس گفتگوها عقلی است. اما بخشی از همۀ ادیان، پذیرش است. ایمان به غیب یکی از این پذیرشهای بیچون و چراست. شاید بعضی بگویند حتی ایمان به غیب را هم میتوان با عقل ثابت کرد ولی حقیقتا آخر کار باید یکی دو مورد را چشم بسته بگویی بله.
با این مقدمه، میخواهم وارد درس تفکر شوم. وقتی میخواستم فلسفه برای کودکان بخوانم، این ایراد را به من وارد کردند که با ورود به این حوزه، ممکن است دینات دچار مشکل شود و همه چیز را عقلی بخواهی. من از این حرفها گذشتم و با توکل وارد این دنیا شدم و فکر کردم یقینا تقویت عقل و روش تفکر نباید مرا از دینی که یک پایهاش عقل است بیندازد.
اما ترس به جان مذهبیها بود و هنوز هم هست.
مشکل خیلی از مذهبیها این است که نمیتوانند بین دنیای بندگی و تعقل رابطۀ خوبی برقرار کنند. برای حل این مشکل و برطرف کردن این واهمه، خود موسسین فلسفه برای کودکان شروطی گذاشتهاند و متیو لیپمن، اجازۀ بحثهای دینی را در سیستم فلسفه برای کودکان نمیدهد.( البته در کتاب چگونه باهم اندیشیدن را آموزش دهیم و کتاب کودکان و مهارت تفکر استثناهایی وجود دارد)
با همین پشتوانه، در مدرسۀ مذهبی تدریس میکردم. اوایل سال، برای بچههایی که پیشزمینۀ مذهبی دارند، کار سخت بود. نمیتوانستند مثالی غیر از مذهب و استدلالی جز اسلام بیاورند. اما کم کم راه افتادند تا بتوانند جور دیگری هم نگاه کنند.
جلسۀ آخر ترم اول، در کلاس بحث دزدی را پیش کشیدیم. طرح بحث دربارۀ این بود: «چه چیز دزدی را نادرست میکند؟»
بحث کردیم سر اینکه آیا دزدی نادرست است چون قوانینی ضد آن وجود دارد؟ یا چون قوانینی ضد دزدی وجود دارد، دزدی نادرست است؟
بچهها با ملاک هایشان صحبت کردند. سر تبعیت از قانون صحبت شد و کم و بیش بعد از 3 ماه برای من مشخص است که هر بچهای با چه ملاکی استدلال میکند. میدانم چه کسی احساسی است و چه کسی منفعت طلب، میدانم وقتی فلانی دستش را بالا گرفته چه مثالی میخواهد بزند.
گفتگو پیش رفت، خیلی از جنبههای دزدی را بررسی کردیم، ریز شدیم تا به دزدی معلم از حق شاگرد و شاگرد از معلم، نانوا از نان و صف و … رسیدیم و همه را موشکافانه نگاه کردیم و از خودمان پرسیدیم اگر به خاطر این دزدیها هم دستگیر میشدیم، باز به کارمان ادامه میدادیم؟ آیا اگر همه دزد شوند بازهم دزدی نادرست است؟
اگر شما دزد بودید، درست بود بقیه از شما بدزدند؟ اگر چیزی که اهمیتی به آن نمیدهید بدزدند چه؟
بچهها کاملا با اقتدار سر هر سوال میگفتند دزدی نادرست است و دلیل میآوردند که صدمه به دیگران دزدی را نادرست میکند. به چالش کشیدمشان و پرسیدم: فقط از دیگران میشود دزدی کرد و به دیگران میتوان صدمه زد؟ آنگاه بود که فهمیدیم دزدی از خود هم شاید وجود داشته باشد.
یکی از بچهها را خوب میشناسم. زیاد حرف نمیزند ولی سکوتش به قدر یک اقیانوس عمیق است. میدانم وقتی میخواهد صحبت کند، حتما ملاکش عقل است. خیلی استوار و محکم میگفت دزدی از نظر عقلی نادرست است و دلیل میآورد.
تا رسیدیم به این سوال:
اگر تنها راه سیر کردن خواهر و برادر گرسنۀ شما، دزدی باشد، آیا دزدی میکنید؟ در این صورت کارتان نادرست است؟
بچه ها همگی بهم ریختند. نه قاطعیت چند دقیقه پیششان کار میکرد، نه دلشان میخواست خواهر و برادرشان گرسنه بمانند. آدمهایی که ملاکشان احساس بود اینجا راحتتر نظر میدادند.
ناگهان آن شاگرد عمیق کلاس دستش را بالا گرفت و گفت:
«ما باید با عقلمان تصمیم بگیریم ولی کار ما اینجا اشتباه است، آن دنیا گناه میشود، فکر میکنم بهتر است گرسنه بمیرم تا گناه کنم.»
به او گفتم: ملاک عقل کار نمیکرد، که رفتی سراغ دین؟
و جواب داد: «من اگر عقلی فکر کنم، در این شرایط دزدی میکنم.»
من نمیدانم با چه طرح درس دینی و منبری، انقدر راحت به جایگاه عقل و دین میرسید(و البته من که باشم که بخواهم بلد باشم). و اگر تنها دستاورد من در سال تحصیلی همین باشد، برایم کافی است.
اینکه عقل در همه جا پاسخگو و روشنکننده نیست، گاهی باید فقط چَشم بگویی به کسی که تو را آفریده چون میداند بهتر برای تو چیست.
عقل سالم، به او رهنمود میکند وقتی هیچ راهی برایت نمیماند و او خودش قول داده است که:
«وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرً»
سورۀ طلاق آیات 2 و 3.
بسیار اموزنده و عمیق
متشکرم
فوق العاده. تقریبا میشه گفت خواننده حرفه ای ام. بعد از مدت ها، یک متن جذاب و عمیق خواندم. پیوستگی و نفوذپذیری آن تا سطح جان و نه صرفا عقل، خیره کننده است. از آن متن هایی بود که به حیرتم افزود…
متشکرم از شما و وقتی که گذاشتید و مطالعه کردید. ممنونم از حسن نظر شما.
الان اين متن رو دوباره خوندم. اگر اومدم سرمد تمام تلاشمو ميكنم اجازه بدن و بدي بيام سر كلاسات بشينم.
چقدر دیدن اسمت در اینجا برام خوشحال کننده بود