بنظر من یک معلم باید جادوگر باشد. چرا؟
تصور کنید صبح، با 28 دانشآموز مواجه هستید که چشمانشان از خواب قرمز، مغزهایشان در رویای عصر پنج شنبه، و حوصلشان به حدی سر رفته که کلاس را کف برداشته است. نه حوصله شما را دارند و نه حوصله درستان را. اما کافیست برای اول کلاس یک فعالیت خوب به همراه داشته باشید.
به اینگونه فعالیتها یخشکن[1] میگویند. بچهها طوری سرحال میآیند که اگر از آنها بخواهید تا شب هم حاضرند پیش شما بمانند.
فعالیت یخ شکن دیروز ما این بود:
«شما چه میوهای هستید؟ و در ضمن چرا خودتان را این میوه میدانید؟»
( توصیه میکنم قبل اینکه جواب بچه ها را بخوانید کمی به این سوال درباره خودتان فکر کنید.)
ابتدا کمی برایشان بچگانه میآید ولی کافیست نفر اول بگوید، دیگر روی صندلی بند نمیشوند. هم میخواهند دقیق گوش داده، هم میخواهند بخندند. درنتیجه بهموقع ساکتند و بهاندازه شلوغ.
بعضی هم از ترس مسخره شدن جواب نمیدهند. ولی این هنر تسهیلگر است که محیط امنی را فراهم کند تا بچهها از بیان نظر خودشان واهمه نداشته باشند.
بیایید برخی از پاسخها را بخوانیم:
خانم من سیبم چون خوشگله، میوه بهشتیه، سادهاست، شیرینه، درضمن پرحاشیهام، یعنی هرکی با سیب یک داستانی داره، حضرت آدم، سیندرلا، اپل، ارشمیدس، سفیدبرفی درنتیجه دوست زیاد دارم.
من تمشکام به خاطر اینکه همه دوستم ندارند ولی اونایی که دوستم دارند خیلی آدمهای خاصیاند.( یکی از بچهها گفت خانم تمشک مارمولک هم زیاد جذب میکند و باهم خندیدند)
من هندوانهام، همونطور که درون هندوانه هسته زیاد داره، آدمهای زیادی تو قلبم هستند ولی همشون لیاقت موندن توی قلبم رو ندارند. ( یکی از بچهها گفت: خانم این هسته سفیدها رو میگه)
لیموشیرینام، شیرین هستم، خوش اخلاق و شاد هستم، میتونم برای بقیه مفید باشم ولی ممکنه در شرایطی تلخ باشم. (دوستاش میخندید و میگفت امان از وقتی که تلخ بشه)
میوه من گوجهفرنگیه، چون عاشق قرمزم. درضمن پوستش خیلی نازکه و با یک ضربه کوچک مشخص میشه توی دلش چیه. من هم با یک جمله کوچک مشخص میشه توی دلم و ذهنم چی میگذره ( یکی گفت: زودم له میشی؟ و خود گوجهفرنگی با تعجب گفت خیلی زود.)
من آناناسام، از وقتی موهامو کوتاه کردم همه میگن شبیه آناناس شدم.
نارگیلام، پوست کلفتم.
میوه من گلابیه هم از لحاظ قیافه، ساکت و آرومم. و همینطور که هستههای وسط گلابی رو میریزن دور، منم خاطرات بدم رو دور میریزم.
هویجام، هم قدم بلنده، هم نارنجی پوشیدم
میوه من اناره، انار یک لایه سفید داره و آدمها درمواجهه اول با من خیلی ازم خوششون نمییاد.
انارم چون پر از احساسات متفاوتم. انار هم هر دونه داخلش به یک طرفه.
نارگیلام، چون یک پوست سفتی داره، منم همیشه تلاش میکنم حد و مرزی داشته باشم که به آدمها صدمه نزنم.
ذهن بچه ها فوق العاده است. میبینید به یک میوه، چقدر متفاوت نگاه میکنند؟
این تمرین باعث میشود شما خیلی خوب آنها را بشناسید، بدانید کدام یک ملاکمحورند و ملاکشان عقل است یا احساس، کدام یک از استدلال بهتری کمک میگیرند و… درضمن عدهای از بچهها به این نتیجۀ ارزشمند رسیدند که خودشان را نمیشناسند.
حالا به حرف من رسیدید که یک معلم باید بیشتر یک جادوگر باشد؟ کافیست خرگوش مناسب را از کلاه بیرون بیاورید.
اکنون نوبت شماست، شما چه میوهای هستید؟
[1] Warm up