معلمی تجربۀ و حرفۀ جدیدی است که انتخاب کردهام. از این انتخاب حدود دوسالی میگذرد و سال دومش همراه بود با دو مدرسۀ کاملا متفاوت.
پیشدبستان پسرانه و سال هشتم دخترانه. ادامه خواندن یک سال تجربهٔ معلمی کلاس هشتم دخترانه و پیشدبستان پسرانه چگونه بود؟
معلمی تجربۀ و حرفۀ جدیدی است که انتخاب کردهام. از این انتخاب حدود دوسالی میگذرد و سال دومش همراه بود با دو مدرسۀ کاملا متفاوت.
پیشدبستان پسرانه و سال هشتم دخترانه. ادامه خواندن یک سال تجربهٔ معلمی کلاس هشتم دخترانه و پیشدبستان پسرانه چگونه بود؟
اگر کمی با ادیان الهی آشنایی داشته باشیم، میدانیم که همۀ آنها عقل را یک حجت درونی میدانند. اگر سخنان ائمه و سیرۀ آنها را ببینید کاملا متوجه میشوید که جنس گفتگوها عقلی است. اما بخشی از همۀ ادیان، پذیرش است. ایمان به غیب یکی از این پذیرشهای بیچون و چراست. شاید بعضی بگویند حتی ایمان به غیب را هم میتوان با عقل ثابت کرد ولی حقیقتا آخر کار باید یکی دو مورد را چشم بسته بگویی بله.
با این مقدمه، میخواهم وارد درس تفکر شوم. وقتی میخواستم فلسفه برای کودکان بخوانم، این ایراد را به من وارد کردند که با ورود به این حوزه، ممکن است دینات دچار مشکل شود و همه چیز را عقلی بخواهی. من از این حرفها گذشتم و با توکل وارد این دنیا شدم و فکر کردم یقینا تقویت عقل و روش تفکر نباید مرا از دینی که یک پایهاش عقل است بیندازد. ادامه خواندن دستاورد ترم اول فلسفه برای کودکان
«پیشاپیش از لحن محاورهای عذرخواهی میکنم. ولی گاهی دلم برای این مدل نوشتن تنگ میشود.»
برای نوشتن یک برنامه کامپیوتری، باید اول از همه به الگوریتمش فکر میکردیم.
اینکه برناممون چطوری کار کنه، بنظرم نصف بیشتر حل مسئله بود. ادامه خواندن الگوریتم معلمی
پارسال شهریور، قدم به راه فلسفه برای کودکان گذاشتم. دوره رفتم، کتاب خواندم، سعی کردم هر روز بهتر از قبل باشم. مثل هر شروعی، ابتدای مسیر پرشتاب بود. مخصوصا که ویژگی کلاسهای فبک این است که هر بار در هر بحثی، و در هر جامعهای، حرف جدیدی یاد میگیری و بحث از یک جهت عمیق میشود. ادامه خواندن چگونه قبل از خاموش شدن، شتاب بگیریم؟
دوران راهنمایی، سن حساسی برای دوست و دوستیابی است. من از این دوران خاطرات خوشی ندارم. و تشنۀ شنیدن حرف بودم. دوست داشتم معلمی از دوست و ملاکهایش بگوید. صحبتهایی هم میشد ولی دربارۀ این که چقدر کاربردی بود نمیتوانم نظری بدهم. ادامه خواندن آیا یک بستنی و شکلات روی آن میتوانند باهم دوست شوند؟
امسال تابستان، در یک مدرسۀ جدید مشغول شدهام. مدرسهای که با دیگر مدارس متفاوت است. مربیها همه بهروز هستند و دائما علمشان را بهروز میکنند. نحوۀ برخوردشان با کودکان و مداخلات تربیتی آنها، از روی جدیدترین و دقیقترین مکتبهای تربیتی است. ادامه خواندن مدرسۀ جدید، شناخت بیشتر خود
با شروع شدن تابستان یا فارغالتحصیلی دوستانم از دانشگاه، این سوال از من زیاد پرسیده میشود:
چه کلاسی برویم؟ ادامه خواندن خودمان را چه کلاس تابستانهای ثبتنام کنیم؟
پنجشنبه کلاس مدرسه تمام شد.
یکسال تحصیلی با بچهها در زمینه فلسفه برای کودکان کار کردیم. بعد از تمام شدن اولین سالی که فبک تدریس کردهام، از خودم میپرسم ماحصل این یک سال زحمت چه بوده است؟
شاید بتوان از جنبههای متفاوتی به این سوال نگاه کرد.
اول از همه بگذارید از دید بچهها بگویم.
ادامه خواندن بعد از یک سال تدریس فلسفه برای کودکان چه چیزی حاصل شده است؟
از هر دورهای که شرکت میکنم، یکی دو نکتۀ کلیدی در ذهنم میماند که میخواهم با شما به اشتراک بگذارم.
چندی پیش، در دورۀ یک روزۀ داستاننویسی خلاق شرکت کردم. آقای خسروانجم هم استاد این دوره بودند.
ادامه خواندن منتقد درونی شما منتظر تنظیمات جدید نیست؟
یکی از بزرگترین دستاوردهایی که من از «فلسفه برای کودکان» بهدست آوردهام ، دقت به واژگان و معانی آنهاست، و این امر باعث شده ذهنم عمیقتر شود، طوریکه بارها از خود پرسیدهام:
«چگونه تا قبل از این، به راحتی از کنار هر کلمهای میگذشتم؟»
بگذارید شاهدی بیاورم:
در تمرینی که امروز سر کلاس حل شد، تفاوت بین «معنا داشتن» و «اتفاق افتادن» را بررسی کردیم.
معنا داشتن یک امر یعنی بتوانیم آن را در ذهنمان تصور کنیم، ولی این تصور با معنای لغتنامهای نباید تناقضی پیدا کند. مثال خود کتاب، «سوپرمن» است. ما میتوانیم سوپرمن را تصور کنیم و حتی فیلمی از آن ساختهایم.
ولی آیا اتفاق میافتد؟ نه.
شاید پیش خودتان بگویید چرا اتفاق نیوفتد؟
یک اصل مهم در فبک، اندازه و توانایی بحث میباشد که به جامعه کندکاوی وابسته است. به آینده و اتفاقهایی که ممکن است به دست بشر بیوفتد، کاری نداریم. ما فقط گفتگویمان در جامعۀ کلاس خودمان است. پس سوپرمن اتفاق نمیافتد.
در این تمرین، تعدادی عبارت به بچهها داده میشد، تا آنها معنا و اتفاقپذیریاش را بررسی کنند.
جالبترین عبارت، «تغییر آینده» بود.
آیا «تغییر آینده» معنادار است؟
سوالی که باید به آن دقت کرد، این است: تغییر کی اتفاق می افتد؟
خب وقتی «اتفاقی» نیوفتاده، چگونه تغییر شکل بگیرد؟
در لغتنامه برای کلمۀ «تغییر» آمده:
«از حالی به حالی برگردانیدن»
قطعا باید حالی باشد تا به حال دیگری برگردانده شود. پس تغییر آینده به خودی خود، معنادار نیست.
ولی آیا قبول ندارید که می توان با تغییر اکنون، آینده را ساخت؟
بچۀ تنبلی را تصور کنید که تصمیم میگیرد بهتر درس بخواند، نتیجۀ مطلوبی هم از این تصمیمش حاصل میشود، با این اوصاف، آیندۀ خودش را تغییر نداده است؟
اکنون با موضوعی مواجه شدیم که معنا ندارد ولی واقعا میتواند اتفاق بیوفتد.
باید صورت دختران 14 ساله را بعد از این نتیجه، که خودشان به آن رسیدند، میدیدید، ارسطو را کمکم به بازی میگیرند.